گفتگو با مصطفی علی‌مدد

گفتگو با مصطفی علی‌مدد

 

 مکرّمی
از این که دعوت ما را پذیرفتید بسیار سپاسگزاریم. در آغاز، طبق رسم، خودتان را برای خوانندگان جوان‌تر ما معرفی کنید.

علی‌مدد
از این که مرا برای مصاحبه انتخاب کردید ممنونم. سالها پیش در پاسخ به آقای محمد شلیله سردبیر وقت مجله حسابدار که همین سئوال را کردند گفتم من یک تصدیق دوچرخه دارم و یک قلب پاک؛ دیگر چیزی ندارم که قابل گفتن باشد. حالا باید اضافه کنم که تصدیق دوچرخه‌ام از اعتبار افتاده و قلبم هم درگذر زمان کمی کدر شده است.

مکرّمی
واقعاً کدر شده؟

علی‌مدد
نه، آنقدر کدر نشده که شکر زحمات استادانی را که در پیشرفت مختصر من در زمینه حسابداری مؤثر بوده‌اند، به‌جا نیاورم. من در اواخر دهه 1330 در مؤسسه علوم اداری دانشگاه تهران شاگرد آقای دکتر اکبری بودم و در همه سالهای بعد و تاکنون این افتخار شاگردی را حفظ کرده‌ام. از اواسط دهه 1340 تا اوایل دهه 1350 چه به‌عنوان دانشجو و چه به‌عنوان مدرس، در موسسه عالی حسابداری شاگرد آقای دکتر نبوی بوده‌ام و همچنان ایشان را تحسین می‌کنم. در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در زمینه سیستمها و تفکر سیستمی تحت تعلیم مرحوم دکتر امیرحسین جهانبگلو بوده‌ام و در زمینه مدیریت مالی شاگرد مرحوم ابوالقاسم خردجو، و برای این دو بزرگوار آرزوی آمرزش و آرامش ابدی دارم. مانند همه حسابداران ایران، به‌طور غیرمستقیم به مدتی محدود، مستقیماً شاگرد مرحوم سجادی‌نژاد بوده‌ام و مدیون ایشان هستم. در طول بیست سال گذشته در مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی مشغول کار بوده‌ام و از کلیه محققانی که در این مرکز کار می‌کرده‌اند به‌خصوص آقایان دکتر شباهنگ، ملک‌آرایی، ارباب‌سلیمانی و عالی‌ور، درخور بضاعتم مطالبی را آموخته‌ام و سپاسگزار یکایک آنها هستم. البته من مدیون استادان بزرگوار دیگری هم هستم که به رشته حسابداری مربوط نمی‌شود.

مکرّمی
اگر مایل باشید ابتدا مروری مختصر بر حسابداری ایران در گذشته و تحقیقاتی که در این زمینه شده یا لازم است بشود، بکنیم.

علی مدد
به‌نظر می‌رسد برای این مرور، باید تاریخ حسابداری ایران را به دو دوره متفاوت تقسیم کنیم: دوران بلند چند هزار ساله قبل از حسابداری نوین و دوره بعد از آن، یعنی شصت و هفتاد سال اخیر. در مورد گذشته حسابداری در ایران و یا به‌عبارت دیگر، حسابداری در دوران بلند تاریخ ایران، اطلاعات مدون چندانی نداریم و تحقیقاتِ درخوری انجام نداده‌ایم.
 
می‌دانیم که حسابداری با تمدن همزاد است و در واقع یکی از الزامات شکل‌گیری تمدن، پیدایش حسابداری بوده است. چطور ممکن است ملتی تمدنی چند هزار ساله داشته باشد و یکی از الزامات ایجاد تمدن، یعنی سیستم حسابداری متناسب با هر مرحله از تمدن را نداشته باشد؟ چطور ممکن است قومی بنای عظیمی چون زیگورات چغازنبیل را پدید آورده باشد و در ایجاد آن حسابداری متناسبی را به‌کار نگرفته باشد؟
در مورد تمدن عیلامی، تحقیقات باستان‌شناسی اندکی در دهه‌های اخیر انجام شده است و احتمال اینکه منابعی در مورد حسابداری آن دوره فراهم آید بعید است. اما در مورد تخت‌جمشید و یا به اصطلاح قدیمی آن «پارسه»، منابع زیادی برای تحقیق در مورد حسابداری ایران در دوران هخامنشیان وجود داشته و دارد، اما در این مورد هم کار چندانی از لحاظ حسابداری انجام نشده است. می‌دانید که در بخشی از کاخ تخت‌جمشید به‌نام خزانه، نزدیک به سی‌هزار لوح سفالین به خط عیلامی وجود داشته که تعدادی از آنها توسط شرق‌شناس امریکایی جرج کامرون در دهه 1320 خوانده شده است. این الواح اسناد حسابداری مربوط به ایجاد تخت‌جمشید بوده‌اند. ترجمه متن یکی از لوح‌ها که در کتاب گزارشهای باستان‌شناسی آمده، مربوط به پرداخت مزد سرآهنگر مصری و همکاران وی است که در آن نام مزدبگیر، میزان مزد، مدت کارکرد و در واقع کلیه اطلاعات لازم برای یک سند حسابداری وجود دارد. اما در مورد سیستم، سازماندهی و روشهای حسابداری به‌کار گرفته شده در احداث کاخ تخت‌جمشید من تاکنون تحقیقی ندیده‌ام.
یکی از مفروضات یا فرضیات مبنای حسابداری، اندازه‌گیری برحسب واحد پول است به‌عنوان مقیاس مشترک سنجش معاملات و عملیات. این فرض زمانی می‌توانسته شکل بگیرد که در تمدنی واحد پول پدید آمده باشد و چگونگی تسعیر و رابطه تبدیل پولها معین شده باشد. تاریخ‌نویسان گفته‌اند که سکه به‌عنوان واحد پول نخستین بار در 700 قبل از میلاد در لیدیا و توسط فنیقیان ضرب شده است. بنابه تحقیقات دیاکونوف شرق‌شناس روس، در ایران عصر هخامنشی، یعنی حدود 500 سال قبل از میلاد مسیح، نظام پولی جامعی وجود داشته و تحقیقات خانم ملک‌زاده بیانی حاکی از این است که در دوران داریوش اول، نظام بدیعی در مورد رابطه مبادله بین سکه‌های مختلف طلا و نقره، یعنی «دریک و شِکِل»، برقرار شده و مهمتر اینکه بین وزن سکه و فلزی که سکه از آن ضرب می‌شده رابطه تعریف شده‌ای وجود داشته است. غرضم از ذکر این مطلب، نقش ایرانیان است در پیشبرد حسابداری در زمانهای بسیار دور که البته اثر آن به زمان حاضر هم کشیده شده است.
یکی دیگر از الزامات حسابداری کنونی نظام ممیزی و ارزیابی است که ملاک ثبتهای حسابداری قرار می‌گیرد. گفته شده که در ایران دوره ساسانی در زمان سلطنت خسرو انوشیروان برای نخستین بار در جهان نظام کامل ممیزی زمینهای مزروعی برای برقراری مالیات وضع شده است. در این نظام، مساحت زمین، نوع زمین و نوع محصول آن در دفترهایی ثبت می‌شده است. این دفترها در دوران تسلط اعراب بر ایران از لحاظ محتوایی حفظ شد ولی نگارش آن به خط و زبان عربی تغییر داده شد و این موضوع به ایجاد حساب سیاق انجامید.

مکرّمی
آیا به‌نظر شما این تغییر نحوه نگارش مانع پیشرفت حسابداری در ایران شده؟

علی‌مدد
خیر، در دوران ساسانیان هم ارقام دفترها را به حروف می‌نوشتند نه به رقم.

مکرّمی
پس چه شد که ما قرینه‌ای از پیشرفت حسابداری در دوران تمدن اسلامیمان نداریم؟

علی‌مدد
ببینید، به‌روایت تاریخ‌نویسان مختلف، دانشمندان ایرانی نقش عمده‌ای در پیشرفت علوم و فنون در دوران تمدن اسلامی داشته‌اند و تمدن اسلامی، نقش عمده‌ای در پیشرفت علوم و فنون در جهان ایفا کرده است. آنچه به حسابداری مربوط می‌شود به‌روایت بسیاری از محققان از جمله هندریکسون، نقش پر اهمیت خوارزمی ریاضیدان شهیر ایرانی است در معرفی اعداد هندی، مفهوم صفر، و سیستم دهدهی در ریاضیات زمان خود. شاید امروزه این سیستم عددی بسیار بدیهی به‌نظر برسد. ولی فکر کنید که مثلاً بخواهید چند عدد بزرگ را به‌خط رومی بنویسید و جمع بزنید. اولاً وقت و فضای زیادی برای نوشتن آنها لازم است، ثانیاً جمع‌زدن آنها کار بسیار دشواری است.
به‌هرحال، لوکا پاچولی که او را واضع حسابداری دو طرفه می‌دانند در آن بخش از کتاب خود که به حسابداری مربوط می‌شود در مورد طرز نگارش اعداد گفته است که ارقام پولی را به اعداد عربی (در واقع هندی) بنویسید و شماره‌ها را به رومی. به‌این ترتیب، معلوم می‌شود که خوارزمی در پیدایش حسابداری دوطرفه سهم با اهمیتی داشته است.
اما موضوع دیگری که گمان می‌کنم نیاز به روشن شدن داشته باشد سهم و نقش ریاضیدان بزرگ دیگر ایرانی است در پیشرفت حسابداری. این ریاضیدان محمد ابوالوفای بوزجانی است که در قرن دهم میلادی می‌زیسته است. اول این‌را بگویم که بوزجان به‌روایت علامه دهخدا یکی از دهات نیشابور بزرگ بوده و بنا به نوشته آقایان قربانی و شیخان در کتاب بوزجانی‌نامه، نام قدیم تربت‌جام کنونی است. از این ریاضیدان، سه اثر به‌زبان عربی باقی‌مانده که عنوان فارسی آنها عبارت است از کتاب اعمال هندسی، کتاب مجسطی یا مثلثات احجام و بالاخره کتاب علم حساب که ترجمه عنوان مفصلتر آن «احتیاجات کاسبان وکاتبان از علم حساب» است. طبق تحقیقات آقایان قربانی و شیخان و همچنین به‌روایت دائره‌المعارف ایرانیکا، در این کتاب، عملیات مربوط به مالیات، صرافی، انواع مختلف حساب برای دفترداران و معاملات تجار آمده است. به‌روایت تاریخ علم کمبریج، کتابهای بوزجانی و از جمله کتاب اخیر، توسط فیبوناچی ریاضیدان نامدار ایتالیایی، که دوران کودکی در اندلس یا اسپانیای کنونی، در زمان تسلط مسلمین می‌زیسته، به ایتالیایی ترجمه شده و از این طریق به محافل علمی اروپا راه یافته است. متاسفانه من هنوز نتوانسته‌ام کپیه‌ای از کتاب که از قرار نسخی از آن در کتابخانه‌های کشورهای دیگر وجود دارد به‌دست بیاورم. اما توجه کنید که هدف اصلی ابوالوفای بوزجانی به‌کارگیری حساب عملی توسط دفترداران، تجار و کاسبان بوده و قسمت آخر کتاب ریاضیات پاچولی که درباره حسابداری است همین هدف را دنبال می‌کند و حتی همین عنوان را دارد. نمی‌خواهم ادعا کنم که پاچولی مطالبش را از روی کتاب ابوالوفا نوشته، اما شک ندارم که از آن تاثیر پذیرفته است؛ انشاءالله یک روزی این مطلب را ثابت خواهم کرد. از این فرصت استفاده می‌کنم و از خوانندگان مجله خواهش دارم که اگر امکان دسترسی به کپیه‌ای از این کتاب دارند کتابخانه ما را یاری کنند .

مکرّمی
پس چرا خود ما از این دستاوردهای علمی استفاده نکردیم و روی آوردیم به سیاق؟ پیش از این که به این سئوال جواب بدهید چون بسیاری از ما به‌خصوص جوانترها، از اصطلاح سیاق اطلاع کافی نداریم، کمی درباره آن صحبت کنید.

علی‌مدد
حتماً. می‌دانیم که سیاق در معنا، روش نگارش اعداد است به حروف عربی که درگذر زمان، اعداد مختلف به‌نوعی علامت تبدیل شده است: مثلاً عدد 10 به «عشر» که دندانه‌ها و نقطه‌های «شین» و حرف «ر» حذف و انتهای آن به بالا کشیده شده است.
اما در معنای دیگر، سیاق یک روش حسابداری است یا در واقع سیستمی است در مورد ثبت، تجمیع و طبقه‌بندی عملیات و اطلاعات مالی. با اینکه این سیستم با پیشرفت ریاضیات در تمدن اسلامی ناهماهنگ و از لحاظ انجام محاسبات ناکارامد است، احتمالاً به‌علت رمز و رازی که در نگارش آن بوده و می‌توانسته موقعیت شغلی کاتب را حفظ و اطلاعات مالی را برای نامحرمان غیرقابل درک کند، مورد پسند مستوفیان و کاتبان یا حسابداران دوران بلندی از تاریخ ایران قرار گرفته و متاسفانه پیشرفت حسابداری را دشوار کرده است. با این حال، سیاق توانسته در طول قرنهای متمادی نیازهای حاکمان و بازرگانان را به اطلاعات مالی، البته با دشواریها و نارساییهایی، رفع کند.
در بخش دولتی، در حسابداری سیاق، دفترهای جزء و جمع در طول زمان پدید آمده که به حسابهای اصلی و فرعی شباهت کامل دارد و در بخش بازرگانی، ازدفتر و دستک استفاده می‌شده است که دفترهای روزنامه و کل را تداعی می‌کند. در مورد کاربرد حسابداری سیاق در بخش دولتی خوشبختانه کتاب خطی مرحوم محمدمهدی فروغ اصفهانی به نام فروغستان که در سال 1258 هجری قمری نوشته شده باقی است و به‌همت آقای ایرج افشار اخیراً به چاپ رسیده و می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. اما در مورد اصلاحاتی که در دوران صدارت قائم‌مقام فراهانی و امیرکبیر در این سیستم به‌عمل آمده، به‌خصوص ایجاد «دفاتر اربعه»، تحقیق یا نوشته مستقلی را من ندیده‌ام، البته در برخی از متون تاریخی به این اصلاحات اشاره شده است. در مورد چگونگی کاربرد حسابداری سیاق در بخش بازرگانی هم من تحقیقی تاکنون ندیده‌ام ولی تا آنجا که من از دفترهای قدیمی یکی از بازرگانان سردر آوردم، فهمیدم که علاوه بر این که حسابهای دفتر، عنوانهای مختلف داشته به نقدی و جنسی هم تقسیم می‌شده و امکان کسب اطلاعات در مورد فعالیتهای تاجر، سود و زیان محموله و مقادیر کالای موجود را فراهم می‌کرده است. به‌طور خلاصه این سیستم حسابداری با سیستمهای دیگر روز متناسب بوده است.

مکرّمی
پس به‌نظر شما پیشرفت نداشتن حسابداری در سده‌های گذشته به‌نحوه نگارش ارقام و مشکلات محاسبه ارقامی که به سیاق نوشته می‌شده مربوط نمی‌شود؟

علی‌مدد
چرا، بخشی از آن مربوط می‌شود. در مطالب قبلی عرض کردم معرفی اعداد هندی و سیستم دهدهی توسط خوارزمی موجب پیشرفت حسابداری شد. استفاده نکردن از این دستاوردهای علمی هم مسلماً در عقب ماندگی موثر بوده است. ولی می‌دانیم که حسابداری یک سیستم فرعی از مجموعه سیستمهایی است که در جامعه وجود دارد و لزوماً با سایر سیستمها در تعامل و متناسب با آنهاست. رکود اجتماعی و پیشرفت نداشتن سیستمهای سیاسی و اقتصادی در کشور ما در طول قرون گذشته، به‌خصوص از صفویه به بعد، ایجاب نمی‌کرده که حسابداری نوینی ایجاد شود و از آن دستاوردها استفاده شود.

مکرّمی
از گذشته که بگذریم، برخی معتقدند که مشکلات کنونی حسابداری ما از ریشه نداشتن در حسابداری گذشته سرچشمه می‌گیرد. شما با این نظر موافقید؟

علی‌مدد
اگر مقصود از حسابداری گذشته سیاق است، خیر. زیرا سیاق در بعد از انقلاب مشروطیت به موسسه‌های مدنی جدید هم راه یافت و در مدرسه‌ای به‌نام ادب تدریس می‌شد. ولی مشکلات ذاتی این نحوه نگارش ارقام و بخصوص دشواری محاسبات، به‌کارگیری آن را در موسسه‌های تجارتی و حکومتی جدید ناممکن می‌کرد. در واقع دوران آن سر آمده بود؛ همچنان که عمر اعداد رومی از لحاظ به‌کارگیری در محاسبات، در اروپای قرن پانزدهم سر آمده بود.

مکرّمی
پس منشا مشکلات کنونی حسابداری را در چه می‌بینید و اصولاً مشکلی می‌بینید یا خیر؟

علی‌مدد
ببینید، حسابداری جدید مثل علوم جدید، کالاهای جدید، کارخانه‌های جدید و حتی روابط اجتماعی جدید، پدیده‌ای وارداتی است و برای آن که درست استفاده شود، نیازمند این است که تکاملی فراگیر در همه سیستمها صورت بگیرد و به‌عبارت دیگر، تحول جامعیت پیدا کند. یک سیستم فرعی به‌تنهایی و فارغ از تعاملی که با سیستمهای دیگر و بخصوص کلان‌سیستمها دارد نمی‌تواند تکامل یابد و اگر تکامل یافت، در گذر زمان عقیم می‌شود و به مدار سیستمهای دیگر میل خواهد کرد.
به‌این ترتیب، منشا مشکلات کنونی و عقب‌ماندگی حسابداری در یک علیت‌مداری ناشی از عقب‌ماندگی عمومی کلیه سیستمها و به‌خصوص کلان‌سیستمهاست.

مکرّمی
ممکن است مطلب را بازتر کنید؟

علی‌مدد
حتماً. ببینید، یک سیستم حسابداری مالی و مدیریت پیشرفته وقتی پدید می‌آید که یک بازار سرمایه پیشرفته، قوانین و نظامات تجاری پیشرفته، قوانین و نظامات مالیاتی پیشرفته، سیستمهای پیشرفته تولید و مدیریت کارامد شرکتها و موسسات اقتصادی وجود داشته باشد. اگر آنها را نداریم این را هم نخواهیم داشت، حتی اگر بهترین حسابداران دنیا را هم به خدمت بگیریم.

مکرّمی
پس به این ترتیب، شما مشکل یا نارسایی ذاتی در حسابداری کنونی نمی‌بینید؟

علی‌مدد
چرا، می‌بینم. آنچه را که عرض کردم مربوط به عوامل محاطی یا بیرونی بود. عوامل درونی هم می‌تواند هر سیستمی را نارسا و مشکل‌آفرین کند. گفتم که حسابداری کنونی دانشی وارداتی است. برای اینکه یک دانش وارداتی را بدرستی به‌کار بریم و آن‌را به یک سیستم عملی و کارامد تبدیل کنیم اولاً باید آن رشته از دانش را به‌طور نسبتاً کامل بیاموزیم و در جریان پیشرفت آن در طول زمان قرار بگیریم؛ ثانیاً باید شرایط و اوضاع و احوالی را که استانداردها، تکنیکها و روشهای مختلف حسابداری تحت آنها و برای حل مسائل مربوط ابداع شده است بشناسیم و از این دو مهمتر، این‌که از شرایط و اوضاع و احوال خودمان آگاهی کاملی به‌دست آوریم و بالاخره در مورد قابلیت استفاده از آن روشها و تکنیکها برای حل مسائل موسسه‌ها و شرکتهای خودمان تحقیق کنیم.
بگذارید مثالی بزنم. ما در کتابهای حسابداری امریکایی یا انگلیسی، نحوه حسابداری مشارکتهای تضامنی یا پارتنرشیپ (Partnership) را مطالعه می‌کنیم. در صورتی‌که بخواهیم روشهای حسابداری مطرح شده را در مورد حسابهای سرمایه به‌کار بگیریم، ابتدا باید از چگونگی شکل‌گیری این‌گونه موسسه‌ها در کشورهای مبدا و بخصوص از لحاظ مقررات قانونی حاکم بر آنها مطلع شویم و برای مثال بدانیم که این‌گونه موسسه‌ها شخصیت حقوقی جداگانه‌ای دارند یا خیر، افزایش و کاهش سرمایه و مسئولیت شرکا در مورد دیون موسسه چیست؟ سپس باید قوانین ایران را در مورد شرکتهای ضمانتی مطالعه کنیم و بالاخره، آن روشها را تحت مناسبات حقوقی حاکم بر شرکتهای ضمانتی ایرانی تعدیل و متناسب کنیم.
اما در عمل چه کرده‌ایم: جنرال پارتنرشیپ (General Partnership) را دقیقاً معادل شرکت تضامنی در ایران فرض کرده‌ایم، شخصیت حقوقی شرکت تضامنی در ایران را نادیده گرفته‌ایم، قواعد حسابداری مربوط به موسسه‌ای فاقد شخصیت حقوقی را به شرکتی که دارای شخصیت حقوقی و سرمایه ثبت شده است تعمیم داده‌ایم و در نتیجه، مطالبی را نوشته و آموزش داده‌ایم که بر شرایط کشورمان انطباق ندارد. این یک مثال ساده بود، حال بگذارید مثال دیگری بزنیم:
براساس استانداردهای حسابداری امریکا در مورد اندازه‌گیری و انعکاس ارزش اوراق بهادار قابل معامله حکم می‌دهیم که اوراق بهادار شرکتهای سرمایه‌گذاری در ایران نیز باید به‌همین روش قیمت‌گذاری و در ترازنامه منعکس شود. چه کسی می‌خواهد جواب مالیات مربوط به مازاد قیمت تمام‌شده به قیمتهای بازار را در اولین سالی که شرکتهای مزبور این‌کار انجام می‌دهند، بدهد؟

مکرّمی
به این ترتیب، آیا شما معتقدید که ما باید روشهای حسابداری متناسب با شرایط و اوضاع و احوال و وضعیت موسسه‌ها در کشور را خودمان ابداع و استانداردهای حسابداری متناسب را وضع کنیم؟

علی‌مدد
خیر. دانش حسابداری یک دانش کاربردی است و استفاده از قواعد و دستاوردهای این رشته از دانش و به‌کارگیری آن الزامی و اجتناب‌ناپذیر است. در دنیایی که سیستمهای مختلف هماهنگ می‌شوند و حسابداری در مقیاس جهانی از استانداردها و قواعد یگانه‌ای تبعیت می‌کند این‌گونه حرفها خیالبافی است.
آنچه من می‌گویم، کوششی پیگیر است برای شناخت و انطباق آگاهانه. ببینید اگر بخواهیم بدون استفاده از تجارب جهانی و پیشرفتهای دانش حسابداری برای خودمان روش ابداع کنیم یا قاعده وضع کنیم لزوماً به رفع مشکلات مقطعی و موضعی دچار خواهیم شد و به بیراهه رفته‌ایم. نمونه‌اش قوانین و راهکارهایی است که در مورد تجدید ارزیابی داراییهای ثابت درگذشته به‌کار برده‌ایم و هم اکنون هم در جریان آن هستیم. خواسته‌ایم که زیان انباشته شرکتها و بانکها را یک جوری بپوشانیم و به پیامدهای انتقال مازاد تجدید ارزیابی به سرمایه توجه نکرده‌ایم، در نتیجه، لزوماً نقص بیشتری در اطلاعات مالی فراهم شده و استفاده از آن در تصمیم‌گیریهای آگاهانه ناممکن گشته است.

مکرّمی
گفته می‌شود که شما و برخی دیگر از متفکرین حسابداری از اندیشه کمالگرایی (Perfectionism) حمایت می‌کنید و معتقدید که اگر اندیشه‌ای در کمال خود نباشد به ضد خود تبدیل می‌شود. در نتیجه، عملگرایی را جایز نمی‌شمرید. آیا این گفته درست است.

علی‌مدد
خیر. بگذارید از فرهنگ عامه مردم مثالی بزنم. می‌گویند روزی استواری از پسرش پرسید تو می‌خواهی چه‌کاره بشوی. پسر جواب داد می‌خواهم مثل تو بشوم. استوار گفت، من می‌خواستم سرهنگ بشوم استوار شدم. وای به‌حال تو.
اگر بدون تعارف به مطالبمان و نوشته‌هایمان توجه کنیم در مواردی که محقق یا مؤلف خواسته که به‌قول شما کمال‌گرا باشد و چیز کاملی تهیه کند نتیجه‌اش، در مقایسه بامتون رایج در جهان، متن متوسطی شده است. در مواردی که این اندیشه وجود نداشته چیزی درآمده که نه به‌درد این دنیا می‌خورد نه به‌درد آن دنیا.
برخی از افراد به بهانة عمل‌گرایی و حل مسائل روزمره دست به کارهایی می‌زنند که مشکلات و مسائل پیچیده‌ای را ایجاد خواهد کرد. مثلاً به‌جای تهیه یک کتاب برای دبیرستان، می‌آیند یک کتاب دانشگاهی را خلاصه می‌کنند، یا مطالبی را از کتابهای مختلف رونویسی و به اسم خودشان ارائه می‌کنند. بهانه هم این است که برای مخاطبان مورد نظر این شکل مناسب است. یا مثلاً می‌گویند نان تازه بهتر از نان بیات است. به‌قول دوستم آقای عالی‌ور، نان اول باید نان باشد، بعد تازه یا بیات. هر خمیر گرم شده‌ای که نان نیست. همان‌طور که هر نوشته‌ای کتاب نیست. متاسفانه ما در موارد متعددی خمیر گرم‌شده یا سوخته را به‌جای نان، جا می‌زنیم.

مکرّمی
این‌طور که شواهد نشان می‌دهد، شما حداقل در چند سال اخیر، خود را وقف پژوهشهای حسابداری کرده‌اید. دوستی شما را نقطه اتکای حسابداری ایران معرفی می‌کرد که بی‌چشمداشتی به‌مدد کسانی که دغدغه‌ای درباره حسابداری دارند، می‌روید. اگر این نبود دوست داشتید چه باشید؟

علی‌مدد
از لطف شما و آن دوستتان سپاسگزارم، اما اغراق فرموده‌اند. ببینید وضعیت کنونی هر کس معلول عوامل متعددی است. حرکت، کردار و کوشش او فقط یکی از عوامل تاثیرگذار در موفقیت یا شکست است. من از جمله آدمهای خوش‌اقبالی هستم که به اشخاص با فضیلتی برخورد کردم و از آنها چیزهایی را آموختم و در موقعیتهایی قرار گرفتم که توانستم در این اندازه مختصر پیشرفت کنم. اگر اینها نبود، مثلاً همین مرکز تحقیقات حسابداری و حسابرسی در سازمان حسابرسی نبود، مسلماً همین پیشرفت مختصر را هم نداشتم. از اینکه حسابدارم راضیم ولی اگر به‌کار دیگری هم می‌پرداختم به‌همین اندازه کوشش می‌کردم که آن‌را درست انجام دهم.

مکرّمی
از حضور شما در این گفتگو بسیار سپاسگذارم.

علی‌مدد
من هم برای شما و خوانندگان مجله آرزوی موفقیت دارم.

 

 

منبع: فصلنامه حسابرس

بالای صفحه

 


دسته ها :
يکشنبه بیست و یکم 5 1386
X